نمایش نبرد رستم و سهراب؛ تراژدی غم پدر، شکوه وطن
تراژدی نبرد رستم و سهراب، یکی از کهنالگوهای ادبیات و هنرهای نمایشی ماست. اتفاق سترگی که خردهروایتهای متعددی دارد که تماشای هر یک از آنها، در سایه پرداختهای ژرفاندیشانه کارگردانان مختلف، جلوهای نوین به این حادثه داده است.
به گزارش روزنه هنر از ایرنا، تراژدی (Tragedy) یکی از کهنترین و برجستهترین گونههای ادبی است که ریشه در ادبیات و نمایشهای یونان باستان دارد. تراژدی به معنای داستانی است که در آن قهرمان اصلی با مشکلات و سختیهای غیرقابلحلی روبرو میشود که اغلب به پایان دردناک و غمانگیز منجر میشود.
در تراژدی، قهرمان اصلی معمولا فردی است با فضیلتها و تواناییهای ویژه، اما دارای یک ضعف یا خطای شخصیتی (که در یونانی به آن هامارتیا میگویند) است که او را به سمت سقوط میبرد. این قهرمان معمولا فردی والا و برجسته است که با وجود تمامی نیکوکاریها، اسیر ضعفها یا شرایط غیرقابل کنترل میشود.
یکی از ویژگیهای اصلی تراژدی، مفهوم تقدیر و سرنوشت محتوم است. قهرمان تلاش میکند از سرنوشت غمانگیزی که برایش مقدر شده بگریزد، اما سرانجام با آن مواجه میشود. طبق تعریف ارسطو در کتابش بوطیقا، تراژدی به گونهای طراحی شده است که در تماشاگران یا خوانندگان احساسی از ترس و ترحم ایجاد کند. تماشاگران به شخصیت اصلی همدل میشوند و با دیدن شکست یا سقوط او احساس غم و اندوه میکنند، اما این تجربه در نهایت به تزکیه روحی یا کاتارسیس منجر میشود.
در پایان تراژدی، قهرمان غالبا شکست میخورد یا دچار فاجعهای میشود که او را از دستاوردهایش محروم میکند. این پایان اغلب نشاندهنده شکست انسان در برابر تقدیر یا ضعفهای درونی اوست.
آثار نمایشنامهنویسان یونانی مانند سوفوکل، اوریپیدس و آیسخولوس از نمونههای کلاسیک تراژدی هستند. برای مثال، نمایشنامه ادیپ شهریار اثر سوفوکل، یکی از مشهورترین تراژدیهاست که در آن قهرمان تلاش میکند از پیشگوییهای سرنوشت فرار کند، اما ناخواسته به آنها دچار میشود.
ویلیام شکسپیر، نویسنده بزرگ انگلیسی، برخی از ماندگارترین تراژدیها را نوشته است، از جمله هملت، مکبث، اوتلو و رومئو و ژولیت. این نمایشنامهها نیز حول محور قهرمانانی میچرخد که با ضعفهای خود و سرنوشت تراژیک مواجه میشوند.
حسین پارسایی در برداشت شخصی و آزاد خود از این قصه تراژیک توانسته پردههای مختلف نمایش و پیوند آن با قصه اساطیری شاهنامه را به خوبی در میدان به مخاطب خود عرضه کند
در ادبیات فارسی، داستانهایی مانند رستم و سهراب یا سیاوش نیز نمونههایی از تراژدیهای برجسته هستند. این داستانها با تمرکز بر سرنوشت تراژیک قهرمانان و نقش سرنوشت و تقدیر، مفاهیم مشابهی با تراژدیهای غربی دارند.
در حالی که کمدی، داستانی است که اغلب با خوشبینی و شادی همراه است و به پایانی خوش ختم میشود، تراژدی به نوعی درامی است که بر سقوط، شکست و پایان غمانگیز شخصیتها تمرکز دارد. در کمدی، شخصیتها از مشکلات خود عبور میکنند، اما در تراژدی، اغلب با فاجعه و اندوه روبرو میشوند.
تراژدی به عنوان یکی از مهمترین ژانرهای ادبی، تلاش دارد تا ماهیت انسان، سرنوشت، اخلاق و مسائل پیچیده زندگی را بررسی کند. با نشان دادن ضعفها و تلاشهای بیثمر قهرمانان، تراژدی انسان را به تأمل درباره محدودیتهای خود و ناتوانیاش در برابر نیروهای بزرگتر از او فرا میخواند.
حسین پارسایی در تازهترین تجربه نمایشی خود، بار دیگر دست روی یک تئاتر عظیم گذاشته است. او که پیشتر کنسرت-نمایشهای اولیور توئیست، بینوایان و مریپاپینز را روی صحنه برده بود، در دومین تجربه نمایشی خود از اساطیر جغرافیای ایران بار دیگر سراغ شاهنامه رفته و یکی از غمانگیزترین و تراژدیکترین داستانهای اساطیری ایرانی را به صحنه انتخاب کرد؛ برداشتی آزاد از داستان تراژیک نبرد رستم و سهراب.
نمایش نبرد رستم و سهراب یکی از بازآفرینیهای مشهور داستان حماسی رستم و سهراب از شاهنامه فردوسی در قالب تئاتر است. این داستان با توجه به ویژگیهای دراماتیک و تراژیک خود، همواره مورد توجه کارگردانان و نویسندگان تئاتر قرار گرفته است. نمایشنامههای مختلفی از این داستان اقتباس شدهاند که هر یک با تاکید بر جنبههای خاصی از داستان، به بیان تراژدی و روابط انسانی پرداختهاند.
امیر آقایی در نقش رستم، الناز شاکردوست در نقش تهمینه، سینا مهراد در نقش سهراب، پردیس احمدیه در نقش گردآفرید، علی زندوکیلی در نقش سیرنگ، سیامک صفری در نقش کیکاوس، علی فرحناک در نقش شاه سمنگان و توس نوذر، امیررضا دلاوری در نقش بارمان، امیر کاوه آهنین جان در نقش هومان، فرحان فرحناک در نقش پیک، امیرحسین ساربان در نقش هژیر، الکس ملک کرم در نقش جان ستان، سارا پارسایی در نقش خنیاگر، نیکا افکاری در نقش همراز، سروین ضابطیان در نقش همراز، بانیپال شومون در نقش آکومنه، بازیگران این نمایش هستند؛ بازی روان امیر آقایی و بانیپال شومون در کنار صدای پرطنین علی زندوکیلی لحظات جالبی را برای مخاطب پدید میآورد.
نمایش رستم و سهراب عمدتا بر روی تراژدی شناخت دیرهنگام رابطه پدر و پسری تمرکز دارد. دراماتیزه کردن این لحظههای حساس، تماشاگران را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. در این نمایشها، معمولا لحظهای که رستم پی به هویت واقعی سهراب میبرد، به عنوان اوج احساسی و تراژیک داستان نشان داده میشود.
قطعه پایانی با صدای علی زند وکیلی و تاکید بر واژه وطن توانسته به خوبی تراژدی غم پدر و تصمیم او در کشتن پسر برای باقی مانده فر و شکوه وطن در جان و تن مخاطب بنشاند
در برخی از نسخههای نمایشی رستم و سهراب، از عناصر موسیقی و رقصهای سنتی ایرانی برای تقویت حس حماسی و تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب استفاده میشود. موسیقیهای سنتی یا حماسی ایرانی میتواند به برجسته کردن لحظات احساسی و دراماتیک کمک کند.
بسیاری از اقتباسهای تئاتری از داستان رستم و سهراب، اشعار اصلی فردوسی را حفظ کردهاند. استفاده از زبان فاخر و آهنگین شاهنامه میتواند جذابیت بیشتری به نمایش ببخشد و ارتباطی مستقیم با متن اصلی برقرار کند
نمایشهای رستم و سهراب معمولا با طراحی صحنههای باشکوه و لباسهای تاریخی و حماسی اجرا میشوند. این طراحیها تلاش میکنند تا فضای حماسی شاهنامه را بازسازی کنند و تماشاگران را به دنیای پهلوانی و افسانهای ایران باستان ببرند.
در این نمایشها، علاوه بر تمرکز بر جنبههای حماسی و نبردها، به پیچیدگیهای روانی شخصیتهای اصلی، یعنی رستم و سهراب، نیز توجه زیادی میشود. نمایشنامهنویسان تلاش میکنند تا احساسات درونی این دو شخصیت و انگیزههایشان را به تصویر بکشند. رستم به عنوان پدری که نمیداند پسرش در مقابل اوست و سهراب به عنوان جوانی که به دنبال پدر خود میگردد، هر یک دارای پیچیدگیهای عاطفی و روانی خاصی هستند.
همانگونه که در داستان اصلی شاهنامه نیز دیده میشود، نمایش رستم و سهراب میتواند مفاهیمی چون تقدیر، ناآگاهی، غرور و پشیمانی را به خوبی منتقل کند. این مفاهیم در بسیاری از اقتباسهای نمایشی مورد تأکید قرار میگیرند.
در طول تاریخ، کارگردانان و نویسندگان زیادی در ایران و کشورهای دیگر تلاش کردهاند داستان رستم و سهراب را به صورت نمایشنامه درآورند. برخی از این آثار به سبکهای سنتی ایرانی، مانند تعزیه و نمایشهای تختحوضی و برخی دیگر به سبکهای مدرنتر تئاتر جهانی اجرا شدهاند. تعزیه به عنوان یکی از شیوههای نمایشی سنتی ایرانی، اغلب از داستانهای حماسی شاهنامه برای اجرای نمایش استفاده کرده است و رستم و سهراب نیز یکی از موضوعات محبوب در این ژانر بوده است.
نمایش رستم و سهراب به دلیل داشتن موضوعاتی مانند عشق، نبرد، فداکاری و تراژدی، همواره توانسته است تماشاگران را تحتتاثیر قرار دهد. این داستان به دلیل پیوند قوی با فرهنگ و ادبیات ایران، بخشی از هویت ملی ایرانیان به شمار میرود و در بسیاری از نمایشها، به عنوان ابزاری برای بازتاب دادن ارزشها و مفاهیم فرهنگی استفاده شده است.
نمایش رستم و سهراب یکی از غنیترین و پرمعناترین نمایشنامههای اقتباسی از ادبیات فارسی است که با استفاده از عناصر دراماتیک، موسیقی و بازیگری، به بیان عمیقتر و برجستهسازی تراژدی و پیچیدگیهای انسانی میپردازد. این داستان همیشه برای تئاتر و هنرهای نمایشی منبع الهام بوده و همچنان به عنوان یکی از بخشهای مهم و الهامبخش ادبیات و تئاتر ایران شناخته میشود.
حسین پارسایی در برداشت شخصی و آزاد خود از این قصه تراژیک توانسته پردههای مختلف نمایش و پیوند آن با قصه اساطیری شاهنامه را به خوبی در میدان به مخاطب خود عرضه کند. قطعه پایانی با صدای علی زند وکیلی و تاکید بر واژه وطن توانسته به خوبی تراژدی غم پدر و تصمیم او در کشتن پسر برای باقی مانده فر و شکوه وطن در جان و تن مخاطب بنشاند.