اسبابکشی در خانه فرهاد مهراد
موزهی سینما که چند سال پیش یکی از اتاقهایش را به «فرهاد مهراد» اهدا کرد تا همسر فرهاد یادگارهای او را در آن بچیند، اکنون فضای بزرگتری را در دل خود برای یادگاریهای فرهاد در نظر گرفته و اینگونه خانه فرهاد از اتاقی به اتاق دیگر در موزه سینما رفته است.
به گزارش روزنه هنر، چند سال پیش محمد حیدری (مدیرعامل وقت موزه سینما) گفت که «قرار است، بخشهایی از این موزه مثلا اتاق فرهاد که سنخیتی با هنر سینما ندارد، حذف شود و به همین جهت قرار است، خانه فرهاد از موزه سینما به موزه موسیقی منتقل شود.»
اما از همان زمان این وعده مدیر وقت موزه سینما تنها در حد حرف باقی ماند و حال پس از گذشت ۸ سال خانه فرهاد هنوز در موزه سینما باقی است و اسبابکشی آن تنها از سالنی به سالن دیگر صورت گرفته است.
خانه مهراد به دلیل فضای کوچک و کم نورش به یک طبقه بالاتر منتقل شده است تا اینگونه وسایل «فرهاد» در یک محیط بزرگتر در معرض دید علاقهمندان قرار بگیرند.
فرهاد مهراد هنرمندی است که خیلیها معتقدند بیشتر از هر کسی به فکر مردم بود و با آن صلابت موجود در صدایش و سبک و سیاق منحصر به فردش، هنوز پس از سالها درگذشت غریبانهاش در خارج از کشور، طرفداران بیشماری حتی در نسلهای جدید دارد که هر کدام از این افراد اگر روزی گذرشان به باغ فردوس بیفتد، از سر کنجکاوی هم که شده به خانه هنرمندی میروند که وقتی از او سوال شد آیا سبک خاصی را در موسیقی ایران پایهگذاری کرد؟ پاسخ داد: «خیر. من همچین تصوری نمیکنم. در واقع خیلی سال پیشتر از من عارف برای اولین بار مضمون غیر عاشقانه را وارد ترانه کرد و خودش آن را مقابل مردم اجرا کرد. بنابراین من اولین نیستم، نهاتا آن موقع موسیقی چیز دیگری بود و الآن فرق کرده است.»
فرهاد که گاه ترانههایش را خود میسرود و همیشه هم گفته میشد آثارش محتوای اجتماعی دارند، درباره سیاسی بودن عاف قزوینی که او را پیشروی موسیقی اجتماعی در ایران میدانست، گفته بود: «اتفاقا او تا اینکه سیاسی باشد، بیشتر اجتماعی بود. منتهی نسبت به مردم و کشور خود بسیار حساس و علاقهمند بود و البته بینهایت زودرنج. به هر حال روند معمول ما همینطور است و کشور ما بسیار مکان مناسبی است برای هرز رفتن استعداد به هر مقیاسی که دلتان بخواهد.»
همچنین همانطور که اشاره شد، فراهاد مهراد را با آثار اجتماعی او میشناسند، به همین جهت یک بار در مصاحبهای درباره اینکه چرا ترانههای عاشقانه نخواند، گفت: «آن سالها زیادی ترانههای عاشقانه ساخته میشد و به عقیده من چیزهای خیلی خوبی هم نبودند. نمیتوانم بگویم هیچ کار خوبی نبود ولی آنقدر کم بود که من یادم نمیآید مثالی بزنم. من هیچ ارادتی حداقل آن سالها به این آهنگهای عاشقانه نداشتم. ولی شعر عاشقانه خوب را خیلی دوست دارم و اگر فرصتی پیش بیاید و چیزی پیدا کنم اجرا خواهم کرد.»