سینما

در سی و پنجمین برنامه «مستندات یکشنبه» خانه هنرمندان ایران مطرح شد: «یک حضور»؛ مستندی پرتره از زنده‌یاد جعفر والی / چرا بزرگان را فراموش کرده‌ایم؟

سی و پنجمین برنامه «مستندات یکشنبه» که زیرمجموعه سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، ساعت ۱۷، یکشنبه هفتم آبان ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «یک حضور» به کارگردانی مجتبی سعادت محصول ۱۳۹۱ اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور مجتبی سعادت و آنتونیا شرکا (منتقد سینما) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.

به گزارش روزنه هنر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، آنتونیا شرکا صحبت‌های خود پیرامون این مستند که پرتره‌ای از زنده‌یاد جعفر والی است را این‌طور آغاز کرد: آقای سعادت در این مستند، سوژه به موقع و به جایی را انتخاب کرده است. زیرا با گذشت دو سال از پروسه ساخت این فیلم، آقای جعفر والی از دنیا رفت. به همین دلیل شاید این مستند مهمترین اثری باشد که از ایشان به جا مانده است. بنابراین فارغ از اینکه بخواهیم از لحاظ تکنیکی و فنی درباره مستند صحبت کنیم، کاراکتر جعفر والی به قدری زبان شیرینی دارد و گنجینه‌ای از خاطراتی است که بخشی از آنها با تاریخ سینما و تئاتر ما گره خورده که مخاطب را با خود همراه می‌کند. در واقع شنیدن  این خاطرات از زبان شیرین زنده‌یاد جعفر والی در مستندی ۴۶دقیقه‌ای به هیچ وجه خسته‌کننده نیست.

او افزود: فکر می‌کنم خود آقای کارگردان نیز در جریان گلایه‌های ما نسبت به مستند هست. اکنون این فیلم مستند، به‌گونه‌ای است که می‌توان تصویر را از آن حذف کرد و به صورت یک برنامه رادیویی آن را شنید و لذت برد. چه خوب بود که لابه‌لای صحبت‌های آقای والی، عکس‌ها و ویدیوهای آرشیوی از فعالیت‌های تئاتری ایشان داشتیم. زیرا فعالیت سینمایی ایشان با فیلم گاو شروع می‌شود که از آثار مهم سینمای ماست و اکثرا آن را دیدیم اما بسیاری به آثار تئاتری ایشان دسترسی ندارند و در جریان آنها نیستند.

این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: همانطور که خود آقای والی در این مستند می‌گوید؛ مجموعه‌ای از تله‌تئاترهای او در پیوندی که با افرادی چون ساعدی پیدا کرده بود، شکل می‌گیرد. در واقع آنها یک زوج هنری را شکل داده بودند. به صورتی که ساعدی می‌نوشت و رادی به صحنه می‌برد. اما این تله‌تئاترها، به‌راحتی قابل دسترس نیست و شخصا نتوانستم آنها را ببینم. به همین دلیل خوب بود اگر از بخش‌های آرشیوی این چنینی در این مستند استفاده می‌شد. همچنین می‌شد که در لابه لای صحبت‌های آقای والی در این مستند، از عکس‌های کودکی، نوجوانی و خانوادگی او و همچنین بریده‌ای از کارهای مختلفی که در طول سال‌های فعالیتش انجام داده است، استفاده شود.

شرکا در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: نکته جالب دیگری که خود زنده‌یاد والی در مستند به آن اشاره می‌کند، غایت کاری‌اش بوده که به تئاتر پیش از انقلاب مربوط می‌شود. او در این مستند از کارهای بعد از انقلاب خود و حتی کارهای سینمایی پیش از انقلاب خود چیزی نمی‌گوید. در حالی که زنده‌یاد والی در شروع کار خود در سینما، همکاری‌های جذابی با مهرجویی، کیمیایی و نادری داشته است. بنابراین این خیلی کنجکاو برانگیز بوده که ما ببینیم تئاترهایی که ایشان کارگردانی کرده، به چه صورت بوده است. چراکه او به نحوی علاقه بسیاری به تئاتر و کارگردانی داشته اما مسیر زندگی، زنده‌یاد والی را به بازیگری هل داده است.

او افزود: با این همه باید بگویم تا همین جا هم این مستند کار مهمی انجام داده است؛ زیرا با همه کاستی‌هایی که دارد، کمک می‌کند تا ما چهره‌ای از زنده‌یاد جعفر والی را ببینیم که کمتر آن را می‌شناسیم. شخصا او را با سینمای بعد از انقلاب و در فیلم‌هایی چون «مریم و میتیل» و «ناخدا خورشید» می‌شناسم؛ در حالی که خودش به تجربه‌های گذشته و دور خود که پیش از انقلاب بوده است اشاره می‌کند.

مجتبی سعادت (کارگردان مستند «یک حضور») نیز در بخش دیگری از این نشست درباره دلیل تاخیر در اکران این مستند گفت: این اولین نمایش مستند «یک حضور» پس از ۱۱ سال است. زنده‌یاد والی شخصیت بسیار عجیبی داشت؛ به صورتی که آدم‌ها شیفته او می‌شدند. سال ۹۴ که خبر فوت او را شنیدم؛ با شبکه مستند تماس گرفتم و گفتم حاضرم این فیلم را به صورت رایگان از شبکه شما پخش کنم.

او افزود: پس از آن، مدیر شبکه مستند با من تماس گرفت و طی صحبت‌هایی قرار شد که این کار را انجام دهیم اما میزان سانسورها؛ از تغییر عنوان فیلم تا موارد دیگر به قدری زیاد بود، که حد نداشت. با این همه به احترام آقای والی نسخه‌ای ۲۰ دقیقه‌ای آماده کردم که همه مواردی که گفته بودند، در آن رعایت شده بود؛ زیرا می‌خواستم این مستند چهلم ایشان از تلویزیون پخش شود تا مردم بیشتری او را بشناسند اما باز هم آن را پخش نکردند. بنابراین باید از این دوستان بپرسید که چرا اکران فیلم ۱۱ سال به تاخیر افتاده است.

این مستندساز همچنین درباره دلیل نبودن بخش‌های آرشیوی همچون فیلم تئاترهای آقای والی در این مستند، توضیح داد: در این فیلم بخشی داشتیم که آقای والی از نامه‌نگاری صحبت می‌کند که با غلامحسین ساعدی داشته است. قرار بود که این نامه‌ها را به دست من برسانند تا از آن فیلمبرداری کنم. همچنین بخش دیگری وجود داشت که آقای والی درباره شکل‌گیری نمایشنامه «آی بی‌کلاه، آی باکلاه» صحبت می‌کرد.

سعادت ادامه داد: درباره اینکه چرا تک‌گویی آقای والی را داریم، باید بگویم؛ من با افراد مختلفی چون زنده‌یادها داریوش مهرجویی، جمشید مشایخی، عزت‌الله انتظامی و داوود رشیدی، مصاحبه‌های مفصلی درباره زنده‌یاد والی گرفته‌ام ولی وقتی نسخه نهایی را پیش آقای والی بردم؛ ایشان گفت که خیلی دوست دارم که در این مستند تنها باشم ولی تو هر طور دوست داری عمل کن. من هم گفتم تلاش می‌کنم مستند آنطور که شما دوست دارید باشد. به همین دلیل اینطور عمل کردم اما راش‌ها وجود دارد و شاید سال‌ها بعد نسخه بلند مستند او را اکران کنیم.

او همچنین درباره مخاطبان هدف این مستند گفت: آقای والی در این مستند نکته جالبی را بیان می‌کند، می‌گوید ما عده‌ای بودیم که در همه جا حضور داشتیم. این باعث می‌شد که نویسنده با کارگردان و کارگردان با بازیگران در ارتباط باشد و کارها خیلی خوب پیش برود.  این مواجهه اکنون وجود ندارد. دیگر آن هم‌اندیشی گذشته وجود نداشته و ما از یکدیگر دور هستیم. قطعا فیلم ایرادات زیادی دارد اما حرف‌های آقای والی خیلی مهم است و برای افراد در قشرهای مختلف می‌تواند مفید و تاثیرگذار باشد.

آنتونیا شرکا نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: صحبت‌های آقای والی خیلی تصویری است؛ در واقع پیوندی که صحبت‌های او با طبیعت دارد، خبر از زندگی پر و پیمانی می‌دهد که فقط معطوف به یک کارگردان و فیلمنامه نویس نیست؛ بلکه معرف آدمی است که نیم‌قرن در تئاتر و سینمای ما زندگی کرده و کاملا در آنجا بزرگ شده و شکل گرفته و ما اکنون نمود این اتفاق را در صحبت‌هایش می‌بینیم. این درست بوده که مخاطب این فیلم باید جعفر والی را بشناسد و اگر نشناسد مشکل از اوست اما به هر حال ما برای نسل جوان که آثار گذشته این هنرمند را ندیده، حداقل باید چیزهایی را نشان دهیم تا بیشتر با این شخصیت آشنا شود.

او ادامه داد: آقای سعادت گفت که ترجیح خود آقای والی این بود که نفرات دیگری که درباره ایشان صحبت کردند، در مستند نباشند و فیلم یک تک‌گویی باشد؛ این پیشنهاد آقای والی بوده ولی فکر می‌کنم اگر صحبت‌های آن بزرگان دیگر سینما و تئاتر بود، فیلم خیلی غنی‌تر می‌شد و می‌توانست تصویر گسترده‌تری از آنچه این کاراکتر در آن می‌گنجد را ارائه دهد. به هر حال آقای والی از این جهت که در دو سه عرصه و دوره فعالیت کردند، شخصیت مهمی به شمار می‌آیند اما شاید، بعضی از نسل‌های علاقمند به سینما و تئاتر از ایشان غافل مانده باشند.

این منتقد در ادامه بیان کرد: به همین دلیل بد نبود که ما در فرایند مستند در جریان کارهای مختلفی که ایشان انجام داده است، قرار می‌گرفتیم تا شناخت عمیق‌تری از ایشان پیدا شود. این اتفاق هنوز هم غیر ممکن نیست و در یک تدوین مجدد، راش‌های مورد نیاز می‌توانند به مستند اضافه شده تا اتفاق بهتری در فیلم ایجاد شود.

ایرج راد (بازیگر تئاتر و سینما) که از حاضرین در سالن بود نیز در بخشی از این نشست در صحبت‌هایی پیرامون شخصیت زنده‌یاد جعفر والی گفت: خوشحالم از اینکه بالاخره فیلم مستندی درباره جعفر والی، بزرگمرد تئاتر ایران دیدیم. متاسفانه از بسیاری هنرمندان گرانمایه ما که افتخار این مملکت و از چهره‌های ملی بودند که زحمات بسیاری در راه تئاتر کشیدند و با کارهای بسیار با ارزشی که به خصوص در تالار سنگلج، اداره تئاتر و تالار۲۵ شهریور انجام دادند، آن را زنده نگه داشتند، آنچنان که باید یاد نمی‌شود. زمانی که اولین تلویزیون وارد ایران شد، مدتی برنامه‌ها زنده پخش می‌شد و آقای والی در چندین برنامه زنده تلویزیون آن زمان حضور داشت و تله‌تئاترهای بسیاری را بازی کرده است. با این همه کمتر جوان‌ها و حتی کسانی که اکنون علاقمند به تئاتر هستند و کار تئاتر می‌کنند، شخصیت‌هایی چون او را می‌شناسند.

او افزود: چند سال پیش، قبل از اینکه استاد(زنده‌یاد جعفر والی) فوت شود، قصد داشت نمایش «در گوش سالمم زمزمه کن» را که در گذشته ضبط تلویزیونی و برای صحنه نیز آماده کرده بود، دو مرتبه به صحنه ببرد. ایشان این کار را یک بار با آقای مشایخی و یک بار با استاد انتظامی بازی کرده بود و کار بسیار جالبی به شمار می‌آمد. آقای والی از من و هرمز هدایت برای بازی در این نمایش دعوت کرد. به این ترتیب با وجود اینکه در آن زمان آقای والی بیمار بود، شروع به تمرین کردیم. با وجود اینکه ایشان بیمار بود، وقتی برای تمرین در خانه ایشان را می‌زدیم، با کسی مواجه می‌شدیم که مانند جوانی ۱۸ ساله بود.

راد در ادامه بیان کرد: متاسفانه در اواسط تمرین حال ایشان بد شد و از میان ما رفت. اما من دِینی را بر گردن خود می‌دیدم و حتما باید این کار را به صحنه می‌بردم. متاسفانه نتوانستیم ادامه تمرین را با آقای هدایت هماهنگ کنیم، به این ترتیب مدتی با داریوش مودبیان تمرین کردیم و باز به دلایلی تمرین متوقف شد. اما همچنان این دِین را داشتم و می‌خواستم این کار را بر اساس کارگردانی جعفر والی به صحنه ببرم. در نهایت از سعید امیر سلیمانی دعوت به کار کردم. ایشان نیز با وجود اینکه راهش خیلی دور بود، هر روز برای تمرین به تهران می‌آمد. به این صورت ابتدا تصمیم گرفتیم این اثر را به صورت نمایشنامه خوانی در سالن خانه تئاتر به صحنه ببریم که بسیار مورد توجه واقع شد. طبیعتا تصمیم به صحنه بردن کار گرفتیم و آن را در پردیس تئاتر شهرزاد، به نمایش عموم گذاشتیم که دومرتبه بسیار مورد توجه قرار گرفت.

این کارگردان در بخش پایانی صحبت‌هایش گفت: سعی کردم دِین خودم را ادا کنم و شخصا در پروسه این کار خیلی لذت بردم. اما متاسفانه بسیاری جعفر والی را نمی‌شناختند. متاسفانه حتی در دانشگاه‌ها در مورد افرادی چون زنده‌یاد والی و نوع کارشان، جایگاه تئاتری و شیوه بازیگری‌شان صحبت نمی‌شود. در حالی که آنها جز تاریخ نزدیک تئاتر این مملکت هستند. حتما باید در این زمینه فکری کرد. تشکر می‌کنم از کسانی که با هزینه خودشان تلاش می‌کنند کاری در این زمینه انجام دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا